
قاف حرف است، حرف آخر عشق
قاف حرف است، حرف اول توست
قاف کوهی است زیر هر قدمت
قهرمان؛ قدس ما معطل توست
الفِ قاسم تو را دیدم
ایستا بود و استوار و متین
میله ی پرچمی رها در باد
یا که شاید عمودِ خیمه ی دین
سینِ قاسم خودش به تنهایی
می تواند که هفت سین باشد
می تواند سلام بر ارباب
در نفس های واپسین باشد
مادرم رحمت خدا بر او
گفت: مولای ما حسین علی است_
زندگی را شهید کن مادر
که مَذاق شهید ها عسلی است
سین دوم سری است بر سر نی
که از آن بوی سیب می شنوم
این چه سِرّی است ، از سکوتش هم
صوت فتحٌ قریب می شنوم
لام اگر لامِ در مسلمانی است
لام “لبیک” و “یا لثارات” است
لامِ در “لا اله” می گوید:
سر سپردن به ظلم هیهات است
یوسف فاطمه اگر تنهاست
یار و سردار چون تو کم دارد
با بصیرت به جنگ خواهد رفت
او که از علمِ خود عَلَم دارد
میم دوم منم که می دانم
حق و باطل کجای میدان است
میم دوم تویی که فهماندی
جنگ هم قسمتی از ایمان است
الفِ انتقام، شمشیری است
که به آن ذوالفقار می گویند
او می آید به هر که در پی اوست
دلِ چشم انتظار می گویند
نون در قاسمِ سلیمانی
نون ِ نه بود، نه به اهریمن
نه به ذلت برابر دشمن
نه به تحقیر ملت و میهن
عهد بستی و یا علی گفتی
عهد تو تا همیشه پا برجاست
یار و سردار چون تو کم دارد
یوسف فاطمه اگر تنهاست
دشمنت کشته و نمیداند
تازه این یک شروع طوفانی است
همه ی بچه های کوچه ی ما.
نامشان قاسم سلیمانی است.